11/03/2012

اسفند 1297 یکی از سیاهترین روزهای تاریخ بشری

**********************************************
من اعتراف می کنم حوادث اسفند 1297اورمیه بسیار غم انگیز تر از حوادث سالفرینو جنگ جهانی دوم می باشد

به دنبال حوداث روزهای 11،12،13 جمادی الاول سال 1336 ه .ق و قتل و غارت مردم مردم اورمیه از ریش سفیدان تورک توسط اجنبی ها درخواست می شود به کنسولگری آمریکا رفته و با مذاکره با سران ارامنه به وضعیت پایان دهند در حالی که در تله بزرگ افتاده و 12 هزار زن و کودک در نبود آنها به قتل می رسند
: در زیر بخشی دست نوشته شاهد عینی آن روز رحمت الله توفیق را می خوانیم
توسط ارمنه عظیم السلطنه سردار جماعت (مردان شهر ) را برداشته قبل از طلوع آفتاب به خانه مسترشت که قنسولخانه (کنسولگری ) آمریکانیز بود با کمال زحمت وارد شدند حتی اردوش قاچاق که تا حال راه ها را بسته و در خارج شهر مشغول غارتگری بود امروز به شهر وارد شده در همین حال جلو عظیم السلطنه را گرفته و در کوچه از او هزار تومان پول می خواست و آن قدر نمانده بود سردار را بکشد . سردار با ملایمت گفت آقای اردوش شما تشریف برده در خانه من نشسته پس از آنکه مراجعت کردم تقدیم می نمایم . خلاصه اردوش به خانه سردار برگشت .
از اشخاصی که در میان آن جمع بودند و از معاریف شناخته می شدند میرزا محمود آقای مجتهد ،آقای صدر پیشوای دمکراسی ، معین الاسلام،آقا میر محمد علی ،قاضی برزگر ،حاجی صمد و کرمعلی زمانب ،حسین خان بیگلر بیگی ، حاجی اصلان خان ،ملا حسین امام و غیره می باشند. عده ای از وجوه اهالی به اتاق بیرونی قونسول وارد و جمع کثیری در حیاط ماندند و مسیحیان نیز از هر طرف به شهر رو آورده صدای گلوله تفنگ با ناله زن و بچه آسمان صاف اورمیه را تیره و تار نموده و از هر طرف مسلمانان هم کسی مقاومت نکرده منتظر اقدامات این هئیت هستند.
دل های عموم حاضرین پر از تشویش خانه ها و اهالی شهر در معرض تعرض جلوها و مسیحیان و صدای گلوله و ناله و فریاد از هر طرف شهر به آسمان بلند مسلمانان به اتکال صلح دیروزی بلاتکلیف و منتظر صدور تعلیمات هیئت اعزامی به قنسولخانه آمریکایی در نتیجه وجود دکتر شت در این حال لازم است که سریعا داخل مذاکره گردیده باشند آفتاب طلوع کرده و هوا سخت سرما بوده و به نوکر مسترشت حیدر علی نام گفتند به قونسول بگویید به بیرونی تشریف آورده در موضوع قضایای امروز صحبت نماییم . درست در خاطر دارم هر دفعه حیدر علی رفت و برگشته گفت مسترشت خوابیده کسی قادر نیست او را بیدار نماید و حال آنکه کسی که در همین ساعت دستور قتل عام یک شهر را داده چطور می خوابد مقصودش این بوده که مسلمانان به اقدامات این هئیت اتکال نموده و منتظر باشند تا از این طرف مسیحیان کار خود را بلامدافع در شهر انجام دهند.

محاصره مسلمین
کار به جایی رسید که روسای مسلمانان خواستند بدون اخذ نتیجه از قونسولخانه خارج شده اقلا به اهالی شهر دستور دفاع بدهند بعد معلوم شد که تمام راهها را مسیحیان گرفته که از قونسولخانه خارج شدن همان مقتول شدن همان . کار فوق العاده مشکل گردیده از طرفی مسیحیان در شهر قتل عام نی نمایند و از طرف دیگر عموم اهالی چشم به راه دوخته در انتظار روسای خود هستند که با مسیحیان قرار صلح و یا ادامه جنگ را داده و از طرف نه مسترشت حاضر می شود و نه خودشان می توانند از آن خارج باشند.

دود و آتش
تا دو ساعت و نیم از طلوع آفتاب گذشته مسترشت همان رئیس امور خیریه آمریکایی و همان شخصی که همواره در اورمیه می گفت "خدا مجبت است"،همان شخصی که خود را هموراه طرفدار انسانیت تصور می کرد به اتاق وارد شده با عصبانیت تمام چنین گفت :شما اتاق مرا پر از دود سیگار و چپق کرده اید من نمی توان در این اتاق تنفس کنم پنجره ها را باز کنید و هوای اتاق را عوض نمایید تا من بیایم . این را گفت و برگشت . بیچاره مسلمانان فوری سیگار ها را خاموش نموده ، پنجره ها را باز کردند باز دکتر شت نیامده در صورتی که مقدرات حدود صد و هشتاد هزار نفر نفوس امروزی اورمیه بسته به وجود او بوده آن هم در چجچو موقعی از دود سیگار رم کرده بلکه بهانه آورده باز پیدا نمی شود . دیگر وضعیت شهر رو به شدت گذاشته صدای شیئن و واویلای زنان و دختران مخلوط به آواز گلوله های تفنگ به گوش ساکنان این اتاق رسیده که انسان از حالت تشویش و اضطراب همین دقیقه ها زهره چاک و از تقریر و تحریر آن عاجز می شود .

بیانات و رفتار مسترشد
سه ربع ساعت طول کشید و در این مدت خانه ها بمباران و کشتار در جریان تازه قونسول وارد اتاق شده می گوید باز چه می خواهید ؟ اول آقای صدر پیشوای فرقه دمکراسی خطاب به دکتر شت نموده چنین گفت : آقای قونسول فعلا در دنیا جنگ بین المللی است. بسیاری از شهرها بمباران و قتل عام نموده و می نمایند ولی نه با این وضعیت که شما پنهان شده و از طرف دیگر جمعی لگام گسیخته به سر اهالی ریخته از ساعتی که ما به این جا آمده ایم چقدر نفوس این شهر تلف گردیده و چه مقدار دارایی مردم به غارت رفت .گفت گناه از طرف شما بوده و از این قبیل حرف ها بسیار گفته شد.
در نتیجه مسترشت چنین گفت اگر امنیت می خواهید دوازده نفر از مسلمان و دوازده نفر از مسیحی تشکیل داده داخل مذاکره شویم . این ها گفتند آقای قونسول تا تشکیل جلسه و انتخابات اعضا و طرح مذاکرات ، شهر از شهریت خارج شده مبدل به توده خاکستر خواهد شد . شما همین ساعت امنیت را بدهید که مسیحیان از خانه مسلمانان خارج شده بعد نظریات شما هر طور اقتضا نماید آن طور رفتار خواهد شد .در نتیجه مسترشت فورا چند دسته سوار تهیه نموده و چند نفر از مسلمانان نیز که در آن جا حاضر بودند به ایشان قاطی نموده به محلات اعزام داشته که به مسیحیان و جلوها اخطار نمایند که از محلات و خانه های مسلمانان خارج شوند.

خاتمه کشتار

این ها رفته با اعلام امریه دکتر شت (شط) با هزاران زحمت غارت کنندگان و کشتار دهندگان حریص را از محلات و خانه ها خارج کرده ولی محمد امین نام قند فروش که در سلک مسلمانان با معیت مسیحیان اعزامی بوده در محله بالو با وجود مسیحیان مستحفظ با ضرب یک گلوله مقتول و نیم ساعت از ظهر گذشته مسیحیان مسلمان خارج و صدای تفنگ کم و بیش شنیده می شود .
کوچه ها و خانه ها مملو از جنازه و اشیا و اثاثیه خانه ها در سطح کوچه ها پراکندگی که هر بیننده را سخت متالم و متاثر می نمایند ولی وجوه اهالی از قونسولخانه خارج نشده و منتظر تشکیل مجلس 24 نفری بودند و عده ای از آن ها که به جان خود می ترسیدند و مسیحیان به خون ایشان سخت حریص بودند از قبیل صدر و غیره تا آخر بلوا و آمدن عثمانیان از این جا خارج شدند . بعدا عده ای دیگری نیز به آن ها ملحق شده و در زیر بیرق دولت آمریکا متحصن و جان خود را از این آتش سوزان نجات دادند.

تلفات و ضایعات
عده تلفات مسلمانان در روز جمعه و روز شنبه که جنگ می کردند آن قدرها سنگین نبوده ولی در واقعه روز یکشنبه که مسلمانان دست به سلاح نزده و احمقانه منتظر اقدامات روسای خود بودند با زن و بچه و مرد پیر و جوان به ده هزار نفر بالغ گردیده (احمد کسروی در کتاب تاریخ 18 ساله آزربایجان 12 هزار کشته و کاوه بیات در کتاب اورمیه در محاربه عالم سوز آمار غیر قابل تخمین و از آتش زدن پانصد خانه سخن گفته) چنانچه فردای آن روز عده ای را مامور دفن کشتگان کردند و از طرف مسلمانان نیز کسی از ترس مزاحمت مسیحیان به این ماموریت حاضر نمی شدند .آقای میرزا محمود آقای مجتهد که فعلا در قید حیات اند (سال 1310 الی 1320) به نگارنده متوجه شده فرمودند که این عمل خدا پسندانه را هم محض رضای خدا شما انجام دهید . بنده (رحمت الله توفیق ) نیز با طیب خاطر قبول کرده در تحت حفاظت مامورین دکتر شت با یکصد نفر عمله جنازه های بلا صاحب را از خانه ها و کوچه ها جمع کرده در جلو مسجد حاجی خان گودال خیلی بزرگ بود در آن جا روی هم چیده و به خاک می سپردیم . ولی جنازه هایی که یک دو نفر از کسان آن ها بودند خودشان مباشر دفن و کفن آن ها گردیدند.

روال کشتار
خدا می داند از مشاهده این اجساد خون آلود در خانه ها چه تاثیرات غم انگیزی بر من وارد گردیده تا زنده ام فراموش نمی کنم . معلوم بود اول در خانه را مسیحیان شکسته اند و وارد صحن خانه ها شده اند ، اول صاحب خانه خود را جلو انداختخ که بلکه با التماس و التجا ان ها را برکنار نماید او را در صحن حیات کشته زنش وقتی که این قضیه را مشاهده نموده از اتاق ها خواسته بیرون آید او را در قهوه خانه کشته و در بعضی از خانه ها دیدم بچه ها وقتی که کشته شدن پدر و مادر را دیده در زیر احاف کرسی قائم شده مسیحیان رفته در همان جا آن ها را کشته بودند . خلاصه اگر کسی مثل من در همان روز به این خانه های حزن انگیز وارد می شد طرز افتادن کشتگان در محل های متفرقه هر خانه و نوع زخم های وارده و اندام مقتولین خون آلود آن ها را می دید ، او را از ساعات ورود مسیحیان که با چه حال وحشتناکی بوده اند مستحضر نموده و بیننده را دچار تاثرات عمیقی نموده و به وحشت و درندگی این جنس دوپا راهنمایی می نمود . اثاثیه خانه ها را غارت کرده و آنچه از آن ها مانده با یکی ترتیب غیر منظمی در کنار و گوشه اتاق ها و صحن خانه ها منظره بهت آور مشاهده می کردند .

Hiç yorum yok: