YAZILAR

Professor Bəxtiyar Məhəmməd oğlu

Professor Bəxtiyar Məhəmməd oğlu Vahabzadə 1925-ci ildə Şəki şəhərində anadan olmuş və 1934-cü ildə ailəsi ilə birlikdə Bakıya köçmüş, 1942–də orta məktəbini bitirib, Bakı dövlət universitetinin filologiya fakültəsinə daxil olur və davamı sıra 1947-ci ildə fakültəni bitirib, həmin universitetin nəzdində aspiranturaya daxil olur. Bəxtiyar Azərbaycan ədəbiyyatının bütövlükdə Azərbaycan ədəbi fikrinin obrazlı və görkəmli nümunəsidir.
Azərbaycanın milli şairi qeyrətli, cəsarətli, ictimai xadim, sadə və səmimi insan kimi də tanınır. O , bir adama qismət olmayan bir çox elmi ünvanlar (titul) almış və mükafatlara layiq görülmüşdür. Bir neçə il bundan öncə Türkiyədə türk dünyasının ən böyük şairi seçilmişdir. onun əsərləri bir çox dillərə tərcümə edilərək o qədər məşhur olmuşdur.
Bəxtiyar Vahabzadə Şairini yaradıcılıq xüsusiyyətləri:
Şirlərində əks etmiş düşüncə, duyğu, inam və əqidələri və Azərbaycan ədəbiyyatına gətirdiyi yenililikləri, bugünkü nəsildə və Azərbaycanlıların bir millət şəkilində formalaşmasında payı və təsirləri olmuşdur.
O, (ikinci səs, dar ağacı, artıq adam, fəryad, vicdan) kimi çox mahnılar yazmış ki, çoxu da bəstələnmişdir. Həmdə onun dramtorluğu, özəlliklə " özümüzü kəsən qılınc" adlı teatr əsərində göy Türklərə işarə edir.
Onu ilk dəfə xalqına tanıdan 1959-cu ildə yazdığı "Gülüstan" mənzuməsidir. Şair bu şerində deyir ki, başı bədəndən ayırıb bir xalqı ikiyə bölmüşlər, indi də bu faciəni bir bayram kimi cəşn tuturlar. Bu mənzumə Bəxtiyarın işdən çıxarılmasına və 2 il maaşsız qalmasına və dövlət tərəfindən sovet düşməni kimi təqib edilməsinə səbəb oldu və əgər Prezident heydər Əliyevin himayəsi olmasaydı bəlkə də Bəxtiyarın Talehi başqa cür olacaqdı! "Gülüstanı" Şəhriyarın Heydər baba mənzuməsinə bənzədirlər. Bu da Bəxtiyarın şöhrətini qat-qat artırdı və onu milli şair kimi xalq arasında məşhur etdi.
Bəxtiyar özünü "Üçün" adlı şirində belə təqdim edir.
Bəxtiyaram ki vətən eşqinə yandım, yanaram,
Hələ yatmışları qəflətdən oyandırmaq üçün

Bəxtiyarın şirlərində üç mövzu əsas yer tuturdu. Vətən, Millət və Ana dili. O bu əsasların bir sırasını yazıçılığının ilk dövründə yazdığı üçün təcrübəsizlikdən fikrini açıq - aydın demiş və əzabını da çəkmişdir. Sonra buraxdığı bu xətadan dərs almış Mirzə Fətulla Axundzadə kimi əsərlərində zaman və məkanı dəyişdirərək sovet (Şurəvi) diktatorluğu dövründə öz zəmanəsinin eyblərini ya keçmişə yaxud da başqa məmləkətlərə köçürərək duyğu və fikirlərini dilə gətirirdi





نصرت كسمنلي
نصرت، فرزند يوسف كسمنلي ، در سال ۱۹۴۶ در بخش «قازاخ» جمهوري آذربايجان به دنيا آمد. او در ۲۰ سالگي، دانشجوي رشته روزنامه نگاري دانشگاه دولتي آذربايجان شد و با سرعت و موفقيت، سه سال بعد، از اين دانشگاه فارغ التحصيل شد. وي، در حالي كه روزنامه نگاري موفق در روزنامه هاي باكو بود، به انجمن نويسندگان و شاعران جمهوري آذربايجان پيوست و علاوه بر سرايش اشعاري كه كم كم با ويژگي هاي ليريك و عاشقانه، او را به مثابه شاعري مردمي و موفق در جامعه معرفي مي كرد، به نقد ادبي روي آورد و به سبب نقدهاي جامع و نيز اشعارش، در هفتمين گردهمايي انجمن نويسندگان و شاعران جمهوري آذربايجان، به عضويت گروه اداره كننده همين انجمن درآمد و رياست شوراي شعر نيز به وي واگذار شد. از وي كه به رغم سن و سال كم، در جمهوري آذربايجان با عنوان پدر عاشقانه هاي آذربايجان (سئوگيلر آتاسي يا سئوگيلر تانريسي) ياد مي كردند، ۱۶ كتاب، چندين فيلم هنري و ۲۱۰ قطعه فيلم مستند كوتاه به يادگار مانده است. همچنين موسيقيدانان جمهوري آذربايجان بر روي بيش از ۵۰۰ قطعه از اشعار وي كه در قالب ترانه سروده شده است، آهنگ ساخته اند. وي علاوه بر فعاليت هايي كه در زمينه هنر و ادبيات داشت، در سمينارها و سمپوزيوم هايي هم كه با موضوع خلاقيت تشكيل مي شد، حضور مي يافت.
وي قطعه شعري دارد كه در وصف شهر تبريز سروده است. در اين شعر، كسمنلي از خدا خواسته است، مرگ او را در اين شهر قرار دهد و عجبا كه چنين نيز شد و نصرت در روزهاي پاياني اولين ماه پاييز سال ۸۲ ، بر اثر نارسايي كليه، در بخش آي.سي.يو بيمارستان امام تبريز درگذشت و اين دومين سفري بود كه وي به تبريز مي آمد.
كسمنلي، نخستين بار در اسفند ماه سال ۸۱ ، همراه همسرش راحله خانم، براي ديدار از تبريز و همچنين استفاده از امكانات گسترده پزشكي در اين شهر، به ايران آمد و در بيمارستان آيت الله مدني بستري شد. در اين دوره اقامت ۱۵ روزه، پزشكان تبريزي، پيوند كليه را براي وي ضروري تشخيص دادند و كسمنلي به ديار خود بازگشت.
تابستان ۸۲ ، ديدار دوم نصرت از تبريز و انجام عمل پيوند كليه آغاز شد. در اين سفر قرار شد «سامير» ، جوان ۲۲ ساله باكويي، به همراه نصرت به ايران بيايد و عمل پيوند كليه صورت پذيرد. در اين مدت، شاعر آذربايجاني، از دستگاه دياليز استفاده مي كرد و حال عمومي اش چندان رضايت بخش نبود، اما پذيراي صدها تن از مشتاقان خود بود كه اشعارش را به خوبي مي شناختند و او از اين همه علاقه و آشنايي در شگفت بود. در اين مدت، برخي از ادبا و شخصيت هاي هنري تبريز نيز به ملاقات كسمنلي رفتند.
جراحان تبريزي، عمل پيوند كليه را انجام دادند و كليه سامير در پهلوي نصرت كسمنلي جاي گرفت. اما اين موجود تازه وارد، همانند همه جوانها، روحيه اي سركش داشت و حاضر نبود جايگاه تازه اش را بپذيرد. بازپس زدن كليه شدت گرفت و نصرت به اغما رفت و در همين هنگام سه فرزندش رشاد، آراز و جاويدان به همراه مادرشان بر بالين پدر حاضر شدند. ولي زخم معده و ذات الريه هم به نارسايي هاي جسمي شاعر اضافه شد و او در شب نيمه شعبان سال ۸۲ ، در حالي كه دهه پنجاه زندگي خود را سپري مي كرد، در شهري كه از خداي خود مرگش را در آن خواسته بود، وفات يافت.
از نصرت كسمنلي، در ايران، علاوه بر چاپ آثار وي به زبان تركي (به صورت كتاب و نيز چاپ در مطبوعات محلي)، ترجمه هايي به فارسي هم در مطبوعات كشور به چاپ رسيده است.

دئدین سؤن خاطیرم قورو شکیلدی
     یازدین، اونوتاندا باخارسان آنجاق.
            من سنی اونوتسام
                    دوشوندوم مو بیر
                       شکلین سندن اول اونوتولاجاق.





محمد امين رسول‏زاده. (زايش31 ژانویه 1884 نوخالی باکو. مرگ 6 مارس 1955 استانبول). در سال 1902 «سازمان جوانان مسلمان» را بنیان گذاشت که از جمله اهداف آن، چاپ و پخش بیانیه و تبلیغ در بین کارگران کارخانه‏ها بود و در این راستا نشریه‏ای بنام «همت» انتشار داد که بعدها «تکامل» شد. او در سال 1905 در جريان مبارزات انقلابی خود با استالين آشنا شد. 
آنموقع هر دو 20 ساله بودند و رسول‏زاده به عنوان روزنامه‌نگار كار مي‌كرد. او مقاله‌هايي را براي انواع روزنامه‌هاي مخالف مي‌نوشت و با گروه مساوات آذربايجان همكاري داشت. استالين نيز در باكو بود و كارگران شركت نفت را عليه سرمايه‌داري و تزار سازمان‌دهي مي‌كرد. زماني كه مقامات رسمي روسيه تلاش كردند استالين را دستگير و زنداني نمايند، رسول‏زاده او را در آپارتمان شخصي‌اش پنهان كرده و جانش را نجات داده بود. در 1906 در روزنامة «قلم» مقاله می‏نوشت و آنگاه به سردبیری موقت آن رسید. در این سال سردبیری «تکامل» را عهده‏دار گردید. در 1907 که عرصه برمخالفان در روسیه تنگ شد، به ایران آمد و در حمایت از مشروطه به فعالیت پرداخت. او همراه کسانی چون سیدحسن تقی‏زاده و سلیمان‏میرزا اسکندری و سیدمحمدرضا مساوات، حزب دموکرات را بنیان نهاده و روزنامة «ایران نو» را انتشار دادند. رسول‏زاده سرمقالة این روزنامه را می‏نوشت. او در 1328 ه.ق و در دومین سال انتشار آن سردبیر شد. در 1911 به ترکیه رفت و به «تورک اوجاغی» پیوست. پس از آغاز جنگ جهانی اول، به باکو بازگشت و فعالیت خود را از سرگرفت. در 1917 که رژیم تزاری سرنگون شد، او زمینه را برای استقلال آذربایجان فراهم یافت. در 28 مه 1918 تشکیل جمهوری آذربایجان به عنوان اولین جمهوری مسلمان جهان اعلام شد و رسول‏‏زاده با اکثریت آراء به عنوان رهبر شورای ملی آذربایجان برگزیده شد. در28 آوریل 1920 که نيروهای ارتش سرخ به رهبری سرگئی کيروف، باکو را تصرف و جمهوری آذربايجان را ساقط کردند، رسول‏زاده در روستايی مخفی شد ولی به زودی دستگير و زندانی شد. استالين به باکو آمده و او را از زندان نجات داد. رسول‏زاده با پيشنهاد و همراه استالين به مسکو رفت. در مسکو استالين پستهای مختلفی را به او پيشنهاد کرد ولی او هيچکدام از آنها را نپذيرفت چون از سقوط جمهوری آذربايجان به دست بلشويکها آزرده خاطر بود. او حتی سمت مترجم رسمی دولت شوروی را نپذيرفت. رسول‏زاده در دانشگاه مسکو، تاريخ و ادبيات شرق را تدريس می‏کرد. چون شيوة استالين نابود کردن دوستان قديمی بود، رسول‏زاده به ياری برخی از اعضای حزب مساوات، به فنلاند گريخت و از آنجا در سال 1922 به ترکيه رفت. استالين از آتاتورک خواست تا طبق قرارداد استرداد مجرمين سياسی، رسول‏زاده را به شوروی تحويل دهد. آتاتورک از رسول‏زاده خواست تا آرام شدن اوضاع، ترکيه را ترک کند. رسول‏زاده به لهستان رفت و در آنجا با ژوزف پيلسودسکی رهبر لهستان ديدار کرد. چندی بعد با دختر برادر يا خواهر پيلسودسکی ازدواج کرد. با حملة آلمان به لهستان در 1939، رسول‏زاده به ترکيه بازگشت. در اين زمان هيتلر برای عملی کردن نقشه‏های بلندمدتش، نياز به کسانی داشت که در منطقة قفقاز نمايندة او باشند. هيتلر وصف فرهيختگی و دانش رسول‏زاده را شنيده و تشخيص داده بود که او تنها فرد مناسب است. رسول‏زاده در آلمان با هيتلر ديدار کرد. آرزوی او احيای استقلال آذربايجان به ياری آلمان بود. زمانی که هيتلر آمادة سازماندهی ارتش خود بود، از رسول‏زاده خواست تا برای آنان سخنرانی کند. در سخنرانی او تنها عشق به آذربايجان ديده می‏شد. از اين رو به او 24 ساعت مهلت داده شد که آلمان را ترک کند. رسول‏زاده نيز به ترکيه بازگشت و براثر بیماری قند درگذشت. او در ميان شخصيتهای آذربايجانی از وجهة بسيار بالايی برخوردار بوده و است. دکتر فريدون آدميت در کتاب «ايدئولوژی نهضت مشروطيت ايران» دربارة او چنين نوشته است: «او انديشه‏گری است پرمايه، با ذهنی فرهيخته و فکری منظم و منطقی. از مردان استوار و بافضيلت بود.» برای آگاهی بیشتر ن.ک:
- آبادیان، حسین. رسول‏زاده، فرقة دموکرات و تحولات معاصر ایران. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. تهران. 1376
- علمی، حسین. محمدامین رسول زاده بنیانگذار جمهوری آذربایجان. مجلة وارلیق. زمستان 1372





Fatih Kısaparmak
1961 yılında Elazığ`da doğdu. Eğitimci bir ailenin tek çocuğudur. Annesi, emekli ilkokul öğretmeni Yıldız Hanım, babası ise, birçok bilimsel esere imzasını atmış bir araştırmacı yazar ve Milli Eğitim Bakanlığı üst düzey yönetiminde önemli görevlerde bulunmuş bir bürokrattır.
"Bay Kilim" ve "Türkü Baba" olarak da tanınan Fatih Kısaparmak, inançla tekrarladığı "Çağdaş Halk Müziği" kavramını, yıllarca suren mücadelesi sonunda yaygın bir ekol haline getirmiştir. Türk Halk Müziği`nde, "türkü formunda beste" çığırının açılmasını sağlanmış; böylelikle geleneksel Anadolu müzik kültürünün, çağdaş bir ambalajla genç kuşaklara aktarılmasında önemli bir işlev ve görev üstlenmiştir. Ankara Deneme Lisesi`ni bitirdikten sonra, bor sure iktisat ve hukuk fakultelerinde3 öğrenim gören "Çağdaş Ozan Kısaparmak"ın, Ankara Devlet Konservatuarı ile Ankara Radyosu`nda müzik; Devlet Güzel Sanatlar Galerisi`nde de resim çalışmaları olmuştur. Gazete muhabirliğinin yanısıra çeşitli edebiyat, sanat ve folklor dergilerinde şiirleri ve araştırmaları yayımlanmıştır. Basili ilk kitabi ise, 1982`de yayımlanan "Dil Folkloru Açısından Harput Ağzı"dır.
Çok sevdiği ve "kişiliğimin mimari" dediği babası Necip Güngör Kısaparmak`ın ölümünden sonra, iç dünyasındaki fırtınaları dile getiren yüzlerce besteye imzasını atan "Çağdaş Ozan", bugüne dek kendi adına sekiz albüm hazırladı.
Kilim/Nazlı Bebe, Yarına Kaç Var/ Bekle Küçüğüm, Cemre Düşünce, Güneşi Biz Uyandırdık, Portakal Çiçeğim, Hoşçakal, Mozaik ve Dicle`nin Oğlu" adlarını taşıyan bu albümler, kırktan fazla ödülle onurlandırıldı. Büyük izdihamların yaşandığı birçok halk konseriyle ve satış rekorları kiran kaset çalışmalarıyla milyonların gönlünde taht kuran Kısaparmak; 1991 yılında, haber spikeri ve televizyon program yapımcısı Şebnem Hanim`la evlendi. 
 
 
 
 
 

Şebnem Kısaparmak

1969 yilinda ankarada dogmustur.
daha lise yillarindayken, TRT ankara radyosu türk sanat müzigi genclik korsunda dönemin usta isimlerinden nazariyat, solfej ve icra dersleri aldi. buradaki müzik egitimine ve hacettepe üniversitesinde ikitisat fakültesinde ekonomi ögrenimine devam ederken, 1988 yilinda TRT'nin actigi spikerlik sinavini kazandi. kurum ici egitim ve sinavlar sonunda, 1989 yilinda kadrolu spiker olarak TRT'de calismaya basladi. ilk görev yeri TRT dis yayinlar dairesi türkiyenin sesi radyosu oldu.1991 yilinda, sanatci Fatih Kisaparmak'la hayatini birlestirince ankaradan ve TRT'den ayrildi. bu arada esinin kasetlerine sarki sözü yazmaya beste yapmaya basladi. 1992 yilinda kanal 6 televizyon'na gecti. burada 5yili askin bir süre haber spikeri olarak görev yapti ve son 3 yil boyunca da kanalin anahaber bültenini sundu.
1997 yilinda meslege bir ara verdi ve TGRT icin cekilen " iskele sokak " adli dizide, bir haber spikerinin hayatindan kesitleri canlandirdi.
bu profesyonel anlamda ilk oyunculuk denemesiydi.
1989 yilinda yeniden habere döndü ve kanal 7 televizyonunda anahaber bültenini okudu. 2000 yilinda formali ve adi kendine ait olan Haber maratonu programini sundu.
spikerlik yaptigi yillarda, cesitli kurum ve kuruluslarca ödüle layik görüldü.
2001 yilinin ekim ayinda, bir baska dönüm noktasi oldu hayatinda. "bir siir'di yoklugun" adini tasiyan ilk siir albumünü büyük bir cikis yasadi ve 2003 yilinda cikartigi " hüzam sevda " adli albümünün de- cok kisa sürede- ayni basariyi yakalamasi ve en cok satan kasetler arasinda yer almasiyla, siir ve sanat dünyasinda farkli bir cizgi olusturdu.
hacettepe üniversitesinde iktisadi idari ilimler fakültesi iktisat bölümünden mezun olan sebnem kisaparmak evli ve iki cocuk annesidir.